حکایت نگاری بازنویسی حکایت سگی بر لب جوی، استخوانی یافت

حکایت نگاری بازنویسی حکایت سگی بر لب جوی، استخوانی یافت

حکایت نگاری: بازنویسی حکایت سگی بر لب جوی، استخوانی یافت

موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، دانلود، نوشتن انشا - enshay.blog.ir

بازنویسی حکایت سگی بر لب جوی،استخوانی یافت
متن حکایت:
سگی بر لب جوی،استخوانی یافت.چندان که در دهان گرفت،عکس آن در آب بدید.پنداشت که دیگری است.ب شره(طمع)دهان باز مرد تا ان را نیز از روی اب بگیرد.آنچه در دهان بود به باد داد.
نگارش حکایت:
.در یکی از روستاهای اطراف شهر ری ،مردمانی بی ریا و باصفا زندگی میکردند
دخترکی در این روستا روزها ب بازیگوشی در کنار رود میپرداخت
رعنا سگی داشت ک بسیار باوفا بود همان گونه که برای رعنا دوستی وفا دار بود بازیگوش هم بود .
روزی که رعنا حوصله ی بازی کردن نداشت ،سگ ب تنهایی کنار جوی رفت .درحال جست و خیز بود که بوی خوشایندی به مشامش برخورد،پی بو رفت و کمی با دست هایش خاک را جا ب جا کرد تا ب تکه استخوانی رسید
پس از کمی بالا و پایین پریدن از روی خوشحالی،استخوان را بر دهان گرفت.
راهی شد تا از روی پل بگذرد و ب پیش رعنا برود . ناگهان بر روی پل تصویر خود را در آب دید و فکر کرد سگی دیگر را دیده که او نیز استخوان بر دهان دارد،خم شد تا استخوان را از دهان ان سگ بگیرد ک از روی طمع استخوان خود را نیز از دست داد و در آب افتاد.
سگ داستان ما از روی نادانی و طمع آنچه را ک خود در اختیار داشت نیز بر باد داد و دست از پا دراز تر به پیش رعنا بازگشت.

دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بت اسپات