انشا درباره عید نوروز به کجا رفتیم

انشا درباره عید نوروز به کجا رفتیم

انشا درباره عید نوروز به کجا رفتیم

تحقیق مقاله یا انشا درباره عید نوروز به کجا رفتیم

عید نوروز داشت فرا میرسید خانواده ما هنوز تصمیم نگرفته بودن که عیدو کجا بریم .


همانطور که میدانید عید نوروز روزهای تعطیلی است که خانواده ها همه جمع میشوند به تفریح و سفرهای گردشگری میرن . بابام هنوز تصمیم نگرفته بود که به کجا بریم و در همین حال بابام گفت بریم مشهد .
مادر برزگمو هم ببریم.
عید فرا رسید همه ما اماده سفر شدیم .
مادر برزگم کمبود شنوایی داشت سمک میزد تو راه بودیم که مامان بزرگ گفت سمکو نیاوردم بابام هم نمیتونست برگرده چون راه زیادیو طی کرده بودیم .
داستان از همین جا شروع شد مامان بزرگ هم دیگه اگه میخواستی چیزی بهش بگی باید داد میزدی تا متوجه میشد .

تو راه بودیم که مامان بزرگ گفت چقد راه مونده به مشهد .
منم گفتم ۵۰ کیلو متر دیگه مونده بی بی ، که یهو یه سیلی زد بهم
گفتم چرا میزنی بی بی
متوجه نشد . با صدای خیلی ضعیف انگار داشت با خودش حرف میزد …
پسرک احمق ۵۰ کیلو انگور میخواد چیکار کنه . خلاصه ما هر چی میگفتیم بی بی متوجه نمیشد ماهم هی سیلی میخوردیم .

دیگه نزدیک مشهد بودیم .
وارد شهر مشهد شدیم بی بی هم خواب بود . خدا رو شکر کردم

که اگه بیدار بشه بپرسه اینجا کجاست . یه سیلی دیگه بخورم .
به بابا گفتم سریع بریم تجهیزات پزشکی یه سمک واسه بی بی بگیریم .
که بد جور گردنم درد میکنه . از بس که سیلی خوردم بابا زد به خنده بی بی هم بیدار شد یه سیلی دیگه بم زد؛
گفت چرا داد میزنی نمیزاری بخوابیم بابا هم رفت سمک واسه بی بی گرفت عید تو مشهد گزروندیم

رفتم حرم و خیلی خوش گذشت

خلاصه سفر ما هم همراه خانواده همراه یه سری سیلی از طرف بی بی تموم شد . خوش گذشت .
ولی ناخوشی هم داشت …

 

تهیه شده در انشا سرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *