انشا درباره شانس من

انشا درباره شانس من

شانس

انشا درباره شانس

تحقیق مقاله یا انشا درباره شانس

انشا درباره شانس من

شانس و اعتقاد ادم ها به بد شانس یا خوش شانس بودن نظر شخصی من درباره ی شانس این است که هیچوقت به طور قاطع نمیتوان گفت که شخصی بسیار خوش شانس است
یا بسیار بد شانس است

چون هیچ چیز از اینده معلوم نیست و هر اتفاقی میتواند رخ بدهد
که هیچ کس هم از ان خبر ندارد
و هیچوقت نمیتواند با قاطعیت تمام بگوید که این اتفاق رخ میدهد یا نه
که این کاملا طبیعی است چون همه چیز کاملا شانسی است
بعضی از مردم نظر کاملا اشتباه و غلطی راجب شانس دارند
که اصلا با عقل و منطق جور در نمی اید
مثل اینکه بگویید کسی که خیلی پولدار است شانس زیادی داشته و خداوند شانسی وی را پولدار کرده است
ولی این کاملا اشتباه است

ان شخص حتما پول و مقامی را که داشته با تلاش و کوشش خود به دست اورده است نه شانسی
و همچنین این بسیار غلط است که فکر بکنیم کار های خدا شانسی است و برای خوش شانس ها است

در کار خدا فقط حکمت و بخشش راه دارد نه چیز دیگری
پس هیچوقت فکر نکنید خدا به ادم های خوش شانس لطف دارد

تهیه شده در انشا سرا

همچنین بخوانید: انشا درمورد امید و ناامیدی

انشا درمورد شانس در زندگی انسان

گاهى تو زندگى انقدر همه چى بهم ميريزه که صرفا اکتفا ميکنى به اينکه بشينى

و نگاه کنى به گذر ايام و اتفاقات بدتر از قبلى انگار که هيچى سر جاى خودش نيست واقعا دلگير نيست!؟

گاهى انقدر غرق بشى تو مشکلاتت که واکنشت به اتفاق جديدتر خنده باشه!؟

يه موقعى که سردر گمى و نميدونى ديگه بايد چيکار کنى يه روزاى که از زمين و زمان برات ميباره

يهو يه جرقه يه اتفاق خوب يکى از مشکلاتت به شيوه عجيبى حل ميشه اولين واکنش ذهن به اين اتفاق شانسه!

ولى واقعا شانس بود!؟

گاهى همه چيز انقدر جادويي ميشه که حس ميکنى سوپر منى و خدا اين موهبت رو بهت داده

که خودت ازش خبر ندارى و هيچ جوره نميشه توضيحش داد،

فقط شانسه که ميتونه اين موضوع رو حتى جالب تر هم بکنه ،

براى همه اتفاق افتاده و خواهد افتاد نميتونم بگم که اين قضيه رو قبول دارم يا نه،

چون ذهن من هم عادت کرده به تکرارش.

حتى اگه بگم غلطه گاهى با خودم تکرارش  ميکنم ولى از اين قضيه رو من به اينجا ختم نميکنم

گاهى تلاشم اينکه وسط اين همه گيرو گرفتارى از اين روش جادوى استفاده کنم براى برنده شدن .

مثلا اگه تو راه مدرسه جلو چند نفر افتادم و بهم خنديد تهش ميگم شانس آوردم ،

هيچکدوم رو نميشناسم و ديگه قرار نيست منو ببينن.

اونا هم شانس اوردن امروز همچين صحنه خنده دارى رو ديدن يکم  دلشون شاد شد .

اگه ده تومن پول گم کنم ميگم شانس اوردم ۲۰تومن نبود.

اگه انگشتم بشکنه ميگم خوبه دستم نشکست.

اگه ۱۰بگيرم تو امتحان ميگم خوبه ۹نشد.

اگه پام شکست ميگم خوبه کمرم نشکست.

اگه گوشم نشنوه ميگم اين اپشن انسان که از هرچى دوتا داره خوبه، يکى ديگه هست ..

اگر چشم نديد ميگم ببينم که چى بشه اين همه مردم زشت ريختن صداشون کافيه و و و ….

تا اينجا که رسيد يجوراى هيچى ازم نمونده و احتمالا من مردم.

اما بهترين شانس زندگى من اين بوده که چند سالى زندگى کردم ،

بدون اينکه غصه چيزى رو بخورم و ذهنم در آرامش بوده

اين برا خيلى ها چيز بى ارزشيه شايد الان بخنيد به اين حرف،

اما تمام کسانى که هر روز باهاشون سر کار داريد تقريبا ۱/۵اين مشکلات رو دارن ،

و مدام استرس دارن و نميتونن راحت باشن اگه اون يه درصد مشکل رو هم نداشته باشيد،

اما در ارامش نباشيد زندگى که داريد مفت گرونه .

حتى اگه به شانس اعتقادى نداريد گاهى زندگى رو براى خودتون راحت تر کنيد..

نوشته: فرانک نصری

تهیه شده در انشا سرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *