انشا درباره کودکی من

انشا درباره کودکی من

انشا درباره کودکی من

تحقیق مقاله یا انشا درباره کودکی من

انسان ها دوران خیلی شیرین و قشنگی دارن که همه از اون دوران خاطره های رو برای بزرگتر ها میزارند.


کودکی دورانی است که با تمام شیطنت ها کار های که ادمای اطرافمون میخندوندیم و … یا از دستمون دلخور میشدنند . خلاصه . کودکی دوران خودشو داره که ما میگذرونیم.
الان میخوام خاطره داداشمو براتون تعریف کنم که تو دوران کودکی چه کاراییو که نمیکرد.
یه روز نشته بودیم توخونه بابام بیرون بود.
مامان مشغول یه کاری بود حضور ذهن ندارم مشغول بود داداشم هم داشت بازی میکرد. منم با گوشیم داشتم ور میرفتم .

که داداشم اومد گوشمو میخواست اول ندادم. شروع به گریه کرد . دیگه مجبور شدن بدم بهش داشت باگوشم بازی میکرد منم رفتم تو حیاط هوایی بخورم.
بابا اومد یکم وسایل گرفته بود رفتم وسایلارو بیارم.
که داداشم اومد خیلیم ذوق کرده بود گفت داداشی . داداشی گوشیت کثیف بود شستمش بیا الان خیلی تمیز شده.
دیگه موندم چی بگم.همینجوری نگاش میکردم‌.
اونم میخندید بابام هم داشت میخندید و بهم گفت که تو هم کم دستی از ابن نداشتی دیگه تا اینو گفت سرد شدم رفتم بغلش کردم

بهش گفتم که این کار… کار خوبی نیست.

دوران کودکی هم دوران خودشو داره که باید باهاش کنار بیای
کودکی منم خیلی خاطره ها واسه گذاشته که هر موقع با مامانم میشنم تعریف میکنه برام و من ذوق میکنم که واقعا من این کارارو کردم.
کودکی با هر خوشی و بدی که داره میگذره دوران کودکی
دوران رویا ها و ارزوهایست که همه بچه ها میگذرونند

همچنین بخوانید: انشا درمورد روز جهانی کودک

تهیه شده در انشا سرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *